تبیان، دستیار زندگی
اى کاش کتاب عمر تو سر نیامده بود. مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم. با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ناشر آخرین دفتر خدا

حضرت محمد

بى تو پژمردم، شکستم، سوختم، اى شیواترین مقدمه نوبهار، اى امین ترین مرد قبیله عشق! پس از تو، بوى بیگانه کوچ، قلب فاطمه علیهاالسلام را در سرایى آغشته به عطر خاطراتت، چنان فراگرفت که همسایگان، در هاى هاى روز و شب زهرا علیهاالسلام ، طاقت از کف دادند.

«حرا» خاموش و کوچه هاى بنى هاشم، سیه پوش شدند و کائنات، کلبه احزان و آسمان، اشک ریزان شد. خبر در شهر پیچید: مصطفى، همسایه دیوار به دیوار خدا، فخر خلقت، حرمت عالم و نگین خاتم، تا فراسو پر کشید.

بدرود اى چکیده قرآن!

وقتى تو را مرور مى کنم و به واقعه رفتنت مى رسم، چراغ هاى واژه خاموش مى شوند؛ آن گاه تو را که بر لب مى آورم، هزار خورشید قیام مى کنند و در تلاطم عشقت، دلم را روشن مى کنند.

طبیب دل هاى خسته!

اینک لب فرو بسته و زمین را مبتلا به عطشى همیشگى کرده اى.

چه تلخ است ماجراى مبهم انسان که به سرگردانى دنیاى پس از تو مى گرید!

یا رسول اللّه!

آخرین خطبه عشق، غزل رفتن تو بود. اهل زمین تا آمدند به خود برسند، پر کشیدى و نور جمالت را به آسمان ها بخشیدى.

یا رسول الله! روزى که براى عشق، درهاى خلقت را گشودند، تنها به تو اذن دخول دادند و خداوند، 63 جرعه از تو بیشتر بر اهل زمین نچشانده بود که مستى حضورت را بازپس گرفت.

تو خیال بلند یک پرواز بودى که از ابتدا، پاى بر زمین ننهادى؛ گرچه خورشید را در دستى و ماه را در دست دیگرت گذاشتند.

آری! پیامبر یک حقیقت جارى است در جریان زمان؛ یک حقیقت جارى که پیامش همیشه نامکرر است و همواره شنیده خواهد شد: در مأذنه هاى معنویت، در معابد شرق، در غارهاى تفکر. حتى در خانه هاى طاغوت و در بتکده هاى درون و برون، فریاد توحید شنیده خواهد شد

اى ساقى!

ناز چشمت جبرئیل را نامه رسان عشق تو با دوست کرده بود. مى روى و از تنفس تو، دوازده شاخه گُل مى رویند تا به تفسیر تو برخیزند.

اى ناشر آخرین دفتر خدا!

اى کاش کتاب عمر تو سر نیامده بود. مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم.

با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.

بدرود که دستان قلم در فراق تو آتش گرفته اند!

پیامبر مى رود؛ ولى...

نفس هاى آتشین تو، در کلمه کلمه معجزه جاویدانت تا همیشه زنده است و «کلام» ـ که اعجاز توست ـ هر بار با زبانى دیگر و بیانى دیگر، خوانده مى شود و اوج مى گیرد.

کلام تو که همان کلام الهى است، همچون چشمه اى لایتناهى است و هنوز بر دشت هاى دور و کویر خشک جان هاى مرده نازل مى شود.

هنوز صداى «إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذىِ خَلَقَ» است که مى آید و در غارهاى تفکر مشتاقان، نداى عرش را برمى انگیزد.

هنوز صداى «اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ الاْءَکْرَم»، دیدگان حقیقت طلب را به خوانش صحیفه هاى رحمت فرامى خواند و دست هاى شکرگزار را به نوشتن کتیبه هاى تفسیر.

اى کاش کتاب عمر تو سر نیامده بود. مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم. با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد. بدرود که دستان قلم در فراق تو آتش گرفته اند!

پیامبر خواهد رفت، ولى هر باره هزاران جان تحول یافته مثل پیامبر خواهند آمد و هزاران بار دیگر نغمه هاى الهام، دهان به دهان تکثیر خواهد شد.

آری! پیامبر یک حقیقت جارى است در جریان زمان؛ یک حقیقت جارى که پیامش همیشه نامکرر است و همواره شنیده خواهد شد: در مأذنه هاى معنویت، در معابد شرق، در غارهاى تفکر.

حتى در خانه هاى طاغوت و در بتکده هاى درون و برون، فریاد توحید شنیده خواهد شد.

پیامبر یک سرمشق تحریف ناپذیر است که رنگ و بویش کهنه نخواهد شد.

تا انسان انسان است و تا دنیا، دنیا، به تازگى خویش خواهد ماند و در جوشش سیال فهم ها و اندیشه ها، خلوص خویش را حفظ خواهد کرد.

پیامبر، یک صداى نامیراست که سکوت شرمگین دروغ ها و مغالطه ها، ارزش آن را کم نخواهد کرد و پرده ناسپاسى ها، از حقیقت و راستى آن نخواهد کاست.

پیامبر، یک قرآن به تمام معنى است که در جاهلیت جدید، منادى دعوت به آیه هاى تفکر و اندیشیدن است.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


رزیتا نعمتى

میثم امانى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.